نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده



چرا مادرمان را دوست داريم؟*

چرا مادرمان را دوست داريم؟چون ما را با درد بدنيامی آوَرَد وبلافاصله با
لبخند می پذيرند
چون شيرشيشه را قبل از اينكه توی حلقما بريزند ، پشت دستشان می ريزند چون وقتی
توی اتاق پی پی ميکنيمزياد با ما بداخلاقی نميکنند و وقتی بعدها توی تشکمان جی
جیميکنيم آبروی ما را نمی برند و وقتی بعدها به زندگی شان تِرِکمون
ميزنيمفقط ميگويند: خُب جَوونِه ديگه، پيش مياد!چون وقتی تب ميکنيم، آن ها هم
عرق می ريزند چون وقتی توی ميهمانی خجالت ميکشيم و توی گوششان میگوييم سيب می
خوام، با صدای بلند ميگويند منير خانوم بی زحمت يه سيب به اين بچّه بدهيد و ما
را عصبانی ميکند و وقتی پدرمان ما را به خاطر لگد زدن به مادر کتک میزند، با
پدر دعوا ميکنند چون وقتی درِ قابلمه غذا را برمی دارند، يکبخاری بلند می شود
که آدم دلش می خواهدغذا را با قابلمه اش بخورد چون وقتی تازه ساعت يازده شب
يادمان می افتدكه فلان كار را كه بايد فردا در مدرسه تحويلدهيم يادمان رفته،
بعد از يك تشر خودش هم پابه پايمان زحمت ميكشد كه همان نصف شبی تمامش كنيم چون
وسط سريال های مِلودِرام گريه ميکنند چون بعد از گرفتن هديهِ روز مادر، تمام
فکرو ذکرش اين است که مبادا فروشندگانبی انصاف سر طفل معصومش راکلاه گذاشته
باشند چون شبهای امتحان و کنکور پابه پای ما کممی خوابد اما کسی نيست که
برايش قهوهبياورد و ميوه پوست بکند به خاطر اينکه موقع سربازی رفتن ما،گريه
ميکند و نذر ميکند و پوتين هايمانرا در هر مرخصی واکس ميزند چون وقتي شب عروسی
ما داماد ازش خداحافظیميكند با چشمانی پر از اشك سفارشمان را ميكندما را به
داماد ميسپارد چون وقتی که موقع مريضيش يک ليوان آببه دستش می دهيم يک طوری
تشکر ميکندکه واقعا باور ميکنيم شاخ قول را شکسته ايم چون موقع مطالعه عينک
میزند و پنج دقيقهبعد در حاليكه عينكش به چشمش استميپرسد:اين عينك منو
نديدين؟ چون هيچوقت يادشان نمی رود که از کدام غذابدمان می آيد و عاشق كدام
غذاييم ،حتی وقتیکه روی تخت بيمارستانند و قرار است ناهاررا با هم بخوريم چون
همانجا هم تمام فکر و ذکرشان اين استكه وای بَچّم خسته شد بسكه مريض داری كرد و
چون هروقت باهاش بد حرف ميزنيم و دلشرو برای هزارمين بار ميشكنيم، چند روز
بعدهمه رو از دلش ميريزه بيرون وخودش روگول ميزنه كه : بخشش از بزرگانه چون
مادرند




:: بازدید از این مطلب : 126
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده


گلواژه هایی کوتاه، با مفاهیمی زیبا از دکتر علی شریعتی

وقتی کبوتری شروع به معاشرت با کلاغها می کند پرهایش سفید می ماند، ولی قلبش سیاه میشود. دوست داشتن کسی که لایق دوست داشتن نیست اسراف محبت است

اما چه رنجی است لذت ها را تنها بردن و چه زشت است زیبایی ها را تنها دیدن و چه بدبختی آزاردهنده ای است تنها خوشبخت بودن! در بهشت تنها بودن سخت تر از کویر است

اکنون تو با مرگ رفته ای و من اینجا تنها به این امید دم می زنم که با هر نفس گامی به تو نزدیک تر میشوم. این زندگی من است

دل های بزرگ و احساس های بلند، عشق های زیبا و پرشکوه می آفرینند

اگر قادر نیستی خود را بالا ببری همانند سیب باش تا با افتادنت اندیشه ای را بالا ببری

به سه چیز تکیه نکن، غرور، دروغ و عشق
آدم با غرور می تازد، با دروغ می بازد و با عشق می میرد




:: بازدید از این مطلب : 111
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده


خواستن

وقتی خواستم زندگی کنم، راهم را بستند
وقتی خواستم ستایش کنم، گفتند خرافات است

وقتی خواستم عاشق شوم گفتند دروغ است
وقتی خواستم گریستن، گفتند دروغ است

وقتی خواستم خندیدن، گفتند دیوانه است
دنیا را نگه دارید، میخواهم پیاده شوم



:: بازدید از این مطلب : 123
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

امروز خيلي دلم گرفته واقعا چطور خدا دلش مياد بندشو اينقدر عذاب بده ديگه باورم شده خدا از يادش منو برده ديگه خسته شدم خسته از اين روزاي تکراري خسته از اين همه درد و عذاب خسته از شب هاي بيخوابي خسته از ديدن چشماي گريان مادرم...........

خدايا نزار بيشتر از اين بشکنم. ميگن کسي که دچار يه گرفتاري ميشه يا گناهي کرده که داره تاوانشو ميده و يا اينکه خدا دوستش داره و داره امتحانش ميکنه من که هر چي فکر ميکنم واقعا گناهي نکردم که تاوانش اين باشه در مورد اينکه دوستم داره اصلا برايم قابل قبول نيست.


خدايا کمکم کن دوباره طعم زندگي را بچشم نزار اشکهاي مادرم بي جواب بمونه معجزه اي که بهش ايمان دارم و هميشه منتظرش بودم را بهم نشون بده من هنوز خيلي جوانم خيلي ارزو دارم راضي نشو همه ارزوهامو با خودم به گور ببرم مگه من چي ازت ميخوام چيزي که خودت داده بودي را ازم گرفتي حالا ميخام دوباره بهم برگردوني



:: بازدید از این مطلب : 113
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 9
|
مجموع امتیاز : 9
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

گم گشته ام و زندگی من را رها نمی کنــــــــــد
گلدسته های عاشقی دیگر صدا نمی کند
از بس که غم نشانده ام در کوچه های بی کسی
دیگر کسی ز عمق دل من را دعا نمی کند
با آنکه اشک داده ام به یاس های زندگی
با این همه صداقتم با من ندا نمی کـــــند
دیگر صدای عاشقی در کو چه ها نمی دمد
دیگر قطار زندگی با من صفا نمی کنــــــــد
دیگر حصار دردو غم افسرده کرده عشق را
دیگر کسی از روی عشق دردی دوا نمی کند
لیلا میان کوه غم تنها سفیر آرزوست
در کوره راه زندگی تو را رها نمی کنـــــــــد



:: بازدید از این مطلب : 99
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

۩خدا به دادم برس...خسته ام از همه چی ۩

اگر مرا دوست داری بهدرگاه خدا دعا کن که صبح از خواب برنخیزم



:: بازدید از این مطلب : 101
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

اگر روزی کسی از من بپرسدکه دیگر

قصدت از این زندگی چیست؟

به او گویم که چون میترسم از مرگ

مرا راهی بغیر از زندگی نیست

اگر زیستن را دوست میداشتم هنگام تولد گریه نمیکردم



:: بازدید از این مطلب : 108
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

به نام مادرم و تقدیم به او که افتاب مهرش در استانه

قلبم هرگز غروب نخواهد کرد

سلام نازنین مادرم دوباره نامه دارم

نمیره امید عشقت زیادم

گذاشتی عمرت را به پای دل من نرنجیدی تو از امروز و فردای من

تقدیم به کسی که تو این چهار سال شبها با من بی خوابی کشیده پا به پای من درد کشیده همیشه سعی کرده جلوم گریه نکنه ولی نتونسته و من هر روز میبینم شکستنشو برام چه ارزوهای که نداشت. یکم حالش خوب نیست براش دعا کنین حتی فکر نبودنش دیوانه کننده است تو این دنیایی به این بزرگی فقط اونو دارم خدایا تا من زنده ام ازم نگیر....امین



:: بازدید از این مطلب : 115
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

چقدر خسته ام از روزگار از هر روزم خسته ام از شکوه ها

از خاکیان بی وفا خسته از خویش خسته از این همه تنهایی

خسته ام از لبخند اجباری خسته ام از این روزگار پست

خدایا بدان روحم از همه دردها خسته است.

خدایـــــــــــــــــــــــــــــا چـــــــــــــــــــــــــــرا مـــــــــــــنـو نــمــیـبــریـــــــــــــــــــی . . .

خــســـــــتـــــه ام از ایـــــــــــــــــن دنـــــــــــیــــــــــا . . .

خـــــــــــســــــــــتــــــــــــه . . .



:: بازدید از این مطلب : 91
|
امتیاز مطلب : 8
|
تعداد امتیازدهندگان : 2
|
مجموع امتیاز : 2
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

اميدم را مگير از من خدايا؛ خدايا؛ خدايا
دل تنگ مرا مشكن خدايا؛ خدايا؛ خدايا

ماندم جدا ز يار ؛
بال من شكسته


وه كه دست قضا؛ بسته بال مرا
روز و شب ز گلويم؛ ناله خيزد و بس آه


ميزنم فرياد؛ هر چه بادا باد
واي از اين طوفان؛ واي از اين بيداد آه
واي از بيداد



:: بازدید از این مطلب : 117
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()