"هـــــــــــــــــالـــــــــــــــــو"
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده
سلام امیدوارم که خوب باشین

با این تعریفایی که آرزو، عزيزم ازم کرده من خیلی شرمندش شدم

ولی من همینجا به شما دوستانی که میاین تو این وب میگم:

که منم متقابلاً همچین حسی نسبت بهش دارم و اگه اون نباشه نمیتونم یک لحظه حتی نفس هم بکشم

چه برسه بخوام زندگی کنم

غرض از مزاحمت این بود که این دفعه نویت من بود که آپ کنم البته سری قبل بود ولی چون من

نتونستم ،عزيزم زحمتش رو کشید،

چند مدت پیش که تو اروپا سیل و طوفان شدید اومده بود یکی شیوخ بزرگ کشور ما تصاوير جديد زيباسازی وبلاگ , سايت پيچك » بخش تصاوير زيباسازی » سری پنجم www.pichak.net كليك كنيدرفته بود بالای

منبر و در مورد این قضیه افاضاتی فرمودن که :

این بلایا که داره تو اروپا میاد به خاطر بی بند وباریه زنهاشونه

یه شاعر خوش ذوق که شاید شما هم اسمش روشنيده باشين

به نام "سید محمد رضا عالی پیام"

یه شعر در مورد این قضیه گفته که خوندنش خالی از لطف نیست

با دو تا گوشم شنیدم شیخ شهر..........روز جمعه بر فراز منبری


شیره‌ها را خورد و حکمت در نمود...........گفت: ای شیره سرا پا شکّري

بعد از آن فرمود این طوفان و سیل.......در اروپای به این پهناوری

باشد از بی‌بند و باری زنان...........بی‌حجابی، لخت و عوری، دلبری


گفتم: ای شیخ اجل، صد آفرین......بر چنین کشف ثقیل الباوری


مانده‌ام انگشت بر لب از کجا ......کرده‌ای این کشف، خیلی محشری


این چنین کشف هوا پلتیک را......ثبت باید کرد، ثبت محضری


تازه فهمیدم شقیقه با گوَز........ربط دارد در بلاد کافری


"تخم کفتر" خورده‌ای ای ناقلا...........کاین چنین افکار را می‌پروری؟


من گمانم وحی بر تو می‌شود........مرگ من... جان قلی... پیغمبری؟


پس اگر نه این همه اسرار را ......از کجای خویش در می‌آوری؟


من شنیده بودم این حرف ظریف:......... هر کجا جنگ است در هر کشوری


پای یک زن در میان باشد، ولی......نه امور جوَی و بالا سری!‍!!!


پس اگر این است ای شیخ بزرگ.......بهتر از هر کس خودت مستحضری


خشکسالی در بلاد مسلمین.......از گناه چادر است و روسری!!


رودها خشک و درختان زرد رو.......مُرد گاو " مش حسن " از لاغری


تا ببارد برف و باران از هوا........در هوای سرد ماه آذری



امر کن زن‌ها کمی شل‌تر کنند.........روسری را این وری یا آن وری


تا مگر باران ببارد بر زمین...........محض ابروی زری، خال پری


بعد از آن درویش کن چشم خودت........یا نگاهش کن به چشم خواهری


تا که دیدی سیل جاری شد، بگو.........بس کنند آن عشوه و عشوه‌گری


روی خود محکم بگیرند آن چنان........کآسمان وا‌ ماند از سیل آوری


گر چه با این حرف‌ها شیخ کبیر..........آبروی شیخ‌ها را می‌بری


لیک ممنونم برای طنز ما...........دم به دم مضمون نو می‌پروری


حال می‌فهمم چرا اشعار من..........هر کجا دارد هزاران مشتری


شیخ اگر کفر است آن چه گفته‌ام.........کُفر ما‌ها را تو در می‌آوری


خر تصور کرده‌ای این قوم را............یا که خود "بل نسبت" خرها، خری؟


گر شود سوراخ سقف آسمان..........این چنین باید بگیری پنچری


بنده می‌پنداشتم هالو منم،..........تو که از هر هالویی هالوتری

qvx3wru6yvgmsojei0y9.jpg



:: بازدید از این مطلب : 350
|
امتیاز مطلب : 10
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: