ناله های دهقان پیر((کارو))
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده

دهقان پیر با ناله می گفت: ارباب ، آخر درد من یکی دوتا نیست ،

با وجود ای همه بدبختی

نمی دانم دیگر خدا چرا با من لج کرده

 و چشم تنها دخترم را ((چپ)) آفریده است؟؟؟

دختر همه چیز را دو تا می بیند!!!

ارباب پرخاش کرد که بدبخت !

چهل سال است که نان مرا زهرمار می کنی!

مگر کور بودی ندیدی که چشم دختر من هم ((چپ)) است؟!

گفت چرا ارباب دیدم... اما...

چیزی که هست ،

دختر شما همه این خوشبختی را ((دوتا)) می بیند...

ولی دختر من همه ای بدختی ها را...





:: بازدید از این مطلب : 270
|
امتیاز مطلب : 5
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1
تاریخ انتشار : شنبه | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: