داریوش
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده
 

نباید مرثیه گو باشم واسه خاک تنم

تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم

تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه

حالا با هرچی که هست هرچی که نیست داد می زنم

بوی گندم مال من هرچی که دارم مال من

یه وجب خاک مال من هرچی می کارم مال من....

 

پ.ن: کل ترانه هایی که داریوش خونده(از روز اول تا حالا) رو حفظم . نه اینکه بخوام حفظ کنم ها  نه...

یکی دوبار که گوش دادم مونده تو یادم . با تک تک کلماتش ارتباط برقرار می کنم . و هر وقت که یه ترانه جدید از داریوش می شنوم می تونید  حتی  عمل قلب  باز رو  هم  روی من انجام بدید . چون عملا هیچی دیگه حس نمی کنم!

اینروزها کل آرشیوم که توی گوشیم دارم رو دائما دارم گوش می کنم و نمی دونید چه حال قشنگی داره وقتی داریوش می خونه:

دلم خوش نیست غمگینم برادر جان

از این تکرار بی رویا و بی لبخند

چه تنهایی غمگینی

که غیر از من

همه خوشبخت و عاشق

عاشق و خرسند

به فردا دلخوشم

شاید که با فردا

طلوع خوب خوشبختی من باشه

شب و با رنج تنهایی من سر کن

شاید فردا روز عاشق شدن باشه.....

 

بسیار قشنگه . به قول محسن نامجو:" خلاصه هر کاری رو که ما خواستیم بکنیم قبل از ما کرده بودن".

باور کنید اگر این ترانه رو ایرج جنتی عطایی نگفته بود من خودم حتما می گفتم!

 





:: بازدید از این مطلب : 119
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : یک شنبه | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: