کراوات اسلامی!!!
نوشته شده توسط : فرزادصمدزاده
چقد بدم میاد از آدم های انسان نما که بویی از انسانیت نبردن و فقط بفکر لذت بردن

خودشون هستن.کسایی که اونقد زرق و برق های دنیا چشمون گرفته که بفکر هیچ

چیز یا کسی دیگه نیستند!نمیتونم باور کنم که یک نفر زنش کانسر خون داره و چند

 وقت دیگه میمره وطرف که ناسلامتی تحصیل کرده این مملکته و باصطلاح استاد

دانشگاه!با داشتن یه دختر ۲ ساله و وضعیت ناجور جسمی همسرش،به دانشجوش

 پیشنهاد دوستی میده!آخه بیشعور عوضی تو حتی اگه از روی اجبارم ازدواج کردی تو

 این شریط که میدونی چند صباحی بیشتر مهمون خونه ت نیست نباید بهش کم

محلی کنی ودلش رو بلرزونی!!چقد میتونی پست و کثیف باشی که دانشجوت رو

تهدید کنی که اگه یه شب نیاد باهات به سانفرانسیسکو،اون رو مشروط میکنی اونم

دانشجویی که  ترم آخرشه و میدونی چقد گیر نمره ست!من نمیدونم چطوری اسم

خودش رو گذاشته مرد!!در حالی که بجز...چیزی از مردونگی نداره!

این حیون کسی که که جلسه قبل که باهاش زبان داشتیم به یکی از شاگرداش  

 بخاطراینکه تو چشماش زل نزد و نگاهش نکرد بهش اخطار داد!!!

و تنها کسی که من هیچوقت باهاش سلام نمیکنم!اصلا جز آدم حسابش نمیکنم و

همیشه با پوزخند به سوالاتش جواب میدم!خودشم میدونه که خوشم نمیاد ازش زیاد

 به پر و پام نمی یپیچه!اونقدم بیسواد هست که وقتی بهش اعتراض میکنم استاد!!!

داری خراب کلمات رو تلفظ میکنی،قیافه حق بجانب میگیره و میگه نه درستش

 همینه!همون موقع ست که دلم میخاد کفشم در بیارم و محکم بزنم تو فرق سرش!

تا یادش بره درست و غلطش چیه.

تنها خوبی که از این جناب به ما میرسه نمره های میان ترمی که به همه مون میده

و تقریبا همه پاس میشن!!

دوستم که نقش اول زن این سناریوست با عجز و ناله برام اون جریانت بالا رو تعریف

 میکرد.اون بیچاره حتی راضی شد که ترم آخرش  بره مهمان بشه یه دانشگاه دیگه

اما مسئولین دانشگاه قبول نکردن!وهمچنان درگیر با این جناب برای رفتن به

سانفرانسیسکو!!!!!

 

 

پ.ن:دانشگاهی که رییسش یه جوجه ۲۸ ساله ست معلومه استاداش چی میشن!!

همین جناب رییس روز پنجشنبه گذشته ۶بار از اسانسور رفت بالا و اومد پایین!!هر

سری هم که میرفت و میومد به من و دوستم یه لبخند ژوکند تحویل میداد!آخر

فضاحت رو میبینید تا کجاست!!کسی که دکترای....از دانشگاه هند داره!

پ.ن:متاسفم برا خودم که دارم تو جامعه ی زندگی میکنم که به بهانه شمشیر علی

(ع)کراوات میسازن!(به نقل از سایتی که عکس کراوات اسلامی گذاشته!).

 

بعد نوشت: بچه که  بوديم دخترا عاشق عروسک بودن و پسرا عاشق مرداي قوي....

بزرگ که شديم دخترا عاشق مرداي قوي شدن و پسرا عاشق عروسک!!   

 

پ.ن: من اینجا مانده ام بی راه، مثل چتر بی دستی-

که باران خورده تقدیرش به چشمت ،فال بن بستی!

 





:: بازدید از این مطلب : 188
|
امتیاز مطلب : 11
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : جمعه | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: